نوشتن به امید صلح
گفتوگویی خواندنی روزنامه همشهری با نویسنده رامهرمزی درباره کتاب چاپ شده اش در آمریکا
«من شهروند کشور زمینم»؛ این عنوان کتابی است که در آمریکا منتشر شده و در ایران نیز در آستانه انتشار است. کتابی ۲۰ جلدی و ۲ زبانه که به جهان، صلح و شادمانی درونی با دید جدید فلسفی – اجتماعی می نگرد. نویسنده این کتاب، اما یک شهروند خوش ذوق رامهرمزی و ساکن این شهر است؛ شهری در خوزستان با بناهایی از دوران «هرمز» پادشاه ساسانی. کنجکاوی ما را مجاب کرد با این نویسنده متولد ۵۹ گفت و گو داشته باشیم. «عماد جعفری پور» هم صمیمانه پذیرفت و با نام آفریننده زمین و زمینیان به سوالاتمان پاسخ گفت.
جعفری پور دوران دبیرستان را در دبیرستان نمونه دولتی دکتر حسابی اهواز در منطقه سپیدار گذراند و سپس وارد دانشگاه شهید چمران اهواز شد و در رشته مهندسی کشاورزی، گرایش خاک شناسی تحصیل کرد، اما در سال سوم دانشگاه از آینده شغلی رشته اش دلسرد و راهی عسلویه شد. در آنجا به عنوان مترجم انگلیسی- فارسی و سپس افسر ایمنی، صنعتی مشغول به کار شد و در ادامه مدارک صنعتی گرفت که معادل کارشناسی بود. او در رشته ایمنی صنعتی۱۴ سال سابقه کار دارد و بیشترین سابقه کاری او در پروژههای نفتی جنوب و در تهران بوده است. گفت و گوی ما را با او می خوانید.
مهندس کشاورزی، مترجم و بعد هم افسر ایمنی! شغل اصلی ات نویسندگی نیست؟
خیر. شغل من ناظر ایمنی، صنعتی است و در شعبه شرکت نفتی سینوپک در ایران فعالیت می کنم.
چرا به نویسندگی علاقه پیدا کردی؟
از کودکی با مقوله جنگ و صلح درگیر بودم. ۶ ساله بودم که هواپیماهای جنگنده عراقی شمال روستای ما یعنی روستای سه تلون در رامهرمز را بمباران کردند. پدرم و پسرعموهایم به جنگ رفتند و ۲ پسرعمویم شهید شدند.
از سوی دیگر شاغل بودن در پروژههای چند ملیتی موجب شد با افرادی از ۳۰ ملیت مختلف همکار باشم، با آنها ورزش کنم، موسیقی گوش دهم، قدم بزنم، درد دل کنم و به رستوران بروم. همیشه در ذهنم میاندیشیدم که اگر مثلا بین ایران با اسپانیا، ایتالیا، ژاپن، چین یا مصر جنگ شود، من و آقایی که همکار و دوست صمیمی من شده است و مسائل خصوصی اش را با من در میان میگذارد، باید به سوی هم شلیک کنیم؟ درباره تفاوت هایمان که میاندیشیدمبه مورد مهمی بر نمیخوردم یا اگر تفاوتی بود، دلیلی برای جنگ وجود نداشت. با این اندیشهها کم کم جرقه وبلاگ نویسی از مهر ۸۶ در ذهنم زده شد.
ایده نوشتن کتاب چطور به ذهنت رسید؟
تا سال ۹۰ حدود ۲ هزار مطلب نوشته بودم و برخی از مطالبم در روزنامهها و سایتهای خبری منتشر شده بود. برخی از مطالبم دوزبانه بودند تا همکاران خارجی هم بتوانند در بحث درباره آن شرکت کنند و دیدگاهشان را بگویند. در سال ۹۰ کم کم نوشتن کتاب در ذهن خودم و دوستانم شکل گرفت و کار تبدیل مطالب وبلاگی را به کتاب دوزبانه آغاز کردم.
کتابت چه ویژگی هایی دارد؟
کتاب من یک کتاب دو زبانه و ۲۰ جلدی است. در سال ۹۳ جلد اول کتابم را تنظیم کردم و برای یک ناشر ایرانی (ارسطو) و یک ناشر آمریکایی (سوپریم سنچری) ارسال کردم و سپس کتاب در آمریکا منتشر شد و در ایران نیز در فرآیند انتشار قرار دارد.
کتاب به صورت رایگان و الکترونیک عرضه شده و انتشار کاغذی و رسمی آن فقط برای اعتباربخشی و تنوع به شیوههای خواندن است تا افرادی که به دلیل کهولت سن یا نداشتن علاقه به مطالعه الکترونیک تمایل به تهیه کتاب کاغذی دارند، امکان تهیه آن را داشته باشند. مهمترین جمله کتاب نیز عنوان آن است: «من شهروند کشور زمینم».
من از زلزله در شمال ایران ناراحت میشوم، ولی این حس ناراحتی درباره زلزله در برزیل نیز تکرار میشود. از موفقیت علمی جوانان مسلمان در یک دانشگاه خوشحال میشوم، اما این حس خوشحالی درباره موفقیت دانشجویان مسیحی در هلند نیز تکرار میشود.
چه آرزویی داری؟
آرزو دارم نگرش صلح دوستانه و اهمیت به همدلی بشریت فراگیر شود و موجی از نویسندگان، فیلم سازان، سیاستمداران و ورزشکاران در این زمینه تلاش کنند و نفرتها کم شود. زمین طاقت این همه نفرت را ندارد و به دلیل همین موج نفرت وضعیت حیات وحش، آبهای قابل استفاده، جنگل ها، کیفیت هوا و افسردگی، ترس، امنیت سفر و امنیت تحصیل خوب نیست و آرزو دارم این مسیر عوض شود. تا پایان عمرم در این زمینه قلم میزنم و با مادران و پدرانی که آینده ای زیبا و آرام تر برای نسلهای بعد میخواهند، همکلام میشوم.
از وضعیت بررسی برای نشر کتاب گله داشتی؟
بله. گلایه ام از فرآیند بررسی کتابها و آثار فرهنگی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود که بسیار کند پیش می رود. این کندی در بسیاری از اوقات موجب شده است نویسندگان و مولفان از انتشار کارشان دلسرد شوند. امیدوارم این فرآیند شفاف تر و سریع تر شود.